سید محمد حسینی بهشتی (۱۳۰۷ – ۱۳۶۰ش) از روحانیون مؤثر در انقلاب اسلامی ایران بود.
تولد و نسب
در دوم آبان ۱۳۰۷ در محله لُنبان اصفهان متولد شد. پدرش، سید فضل الله بهشتی، از روحانیون اصفهان بود و پدر مادرش، حاج میرزامحمدصادق مدرس خاتون آبادی، از شاگردان آخوند خراسانی و سید محمد کاظم یزدی بود و از علمای اصفهان به شمار میرفت
تحصیلات
دوره تحصیل ابتدایی و دو سال اول دبیرستان را در مدارس دولتی اصفهان طی کرد و در ۱۳۲۱ش، که جامعه ایران پس از سقوط رضاشاه دوره پرتلاطم و پرحادثهای را آغاز کرده بود، وارد حوزه علمیه شد و در مدرسه صدر اصفهان به تحصیل علوم دینی پرداخت.
تحصیل علوم دینی
او در حوزه علمیه اصفهان ادبیات عرب، منطق، کلام و دروس سطح فقه و اصول را آموخت و همزمان شروع به آموختن زبان انگلیسی کرد. در ۱۳۲۵ش، برای ادامه تحصیل علوم دینی به قم رفت و یک سال بعد در درس خارج فقه و اصول استادان برجسته حوزه علمیه شرکت کرد.
از استادان وی در قم، آیت الله بروجردی، سید محمد محقق داماد، امام خمینی و شیخ مرتضی حائری یزدی بودند. وی در این سالها با حضور در درسهای فلسفی علامه طباطبائی بیشتر به فراگیری فلسفه روی آورد و از اصحاب حلقه درسی بود که مقالات علامه طباطبایی در آن حلقه، در همان سالها، به صورت کتاب معروف اصول فلسفه و روش رئالیسم انتشار یافت.
تحصیلات دانشگاهی
بهشتی، همزمان با تحصیل علوم دینی در قم، تحصیلات دبیرستانی ناتمام خود را به صورت داوطلب آزاد به پایان رساند و پس از اخذ دیپلم ادبی در ۱۳۲۷ش دانشجوی دانشکده معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی کنونی) شد. در ۱۳۲۹-۱۳۳۰ش، در تهران سکونت گزید و برای امرار معاش به تدریس پرداخت. پس از اخذ درجه لیسانس در ۱۳۳۰ش به قم بازگشت و با تسلطی که به زبان انگلیسی پیدا کرده بود در دبیرستان حکیم نظامی آن شهر دبیر زبان انگلیسی شد. در ۱۳۳۱ش، ازدواج کرد و در کنار تدریس در دبیرستان، تحصیل در حوزه علمیه را ادامه داد.
بهشتی که مصمم بود به موازات تحصیل و حضور و فعالیت در حوزه علمیه قم، تحصیلات دانشگاهی را نیز دنبال کند، در ۱۳۳۵ش دوره دکتری فلسفه را در دانشکده معقول و منقول آغاز کرد و بعد از وقفهای که به سبب مسافرت او به آلمان پیش آمد، در ۱۳۵۳ش به اخذ درجه دکتری نایل شد.
آثار
وی نویسندهای کثیرالتألیف نبود. بیشتر کتابهای او حاصل درسگفتارها و سخنرانیهای اوست.
از کتب او میتوان این عناوین را نام برد
- خدا از دیدگاه قرآن (رساله پایاننامه دکتری)
- شناخت اسلام (با همکاری محمد جواد باهنر و علی گلزاده غفوری)
- نماز چیست ؟
- بانکداری،ربا و قوانین مالی در اسلام،
- محیط پیدایش اسلام،
- اقتصاد اسلامی،
- شریعتی، جستجوگری در مسیر «شدن»
- حج در قرآن.
- شناخت از دیدگاه قرآن
- ولایت، رهبری، روحانیت
- حق و باطل از دیدگاه قرآن
- بهداشت و تنظیم خانواده
- نقش آزادی در تربیت کودکان
- بایدها و نبایدها
- تفسیر سوره حمد
- پیامبری از نگاهی دیگر
- مبارزه پیروز (تحلیل قیام عاشورا)
- سه گونه اسلام
- درسگفتارهای فلسفه دین
همچنین برخی از مقالات و گفتارهای وی در مبانی نظری قانون اساسی گردآوری شده است.
فعالیتهای اجتماعی
بهشتی از آغاز جوانی به فعالیت های اجتماعی و برنامهریزیهای گسترده آموزشی و تبلیغی علاقه داشت، چنان که در ۱۳۲۶ش در یک جمع هجده نفری که مرتضی مطهری نیز از آن جمله بود، شیوه جدیدی از مسافرت تبلیغی و مطالعات مذهبی برنامه ریزی شده را با اشراف آیت الله بروجردی و وساطت امام خمینی تجربه کرد.
در ۱۳۳۱ش، تحت تأثیر مبارزات آیت الله کاشانی و محمد مصدق در نهضت ملی شدن نفت، در اعتصابات منتهی به واقعه ۳۰ تیر و سقوط دولت قوام السلطنه در اصفهان شرکت نمود و در جمع متحصنان در تلگرافخانه اصفهان سخنرانی کرد.
تأسیس دبیرستان دین و دانش
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش، بهشتی را که در مسائل اجتماعی ذهنی پویا و حساس داشت متوجه ضعف نیروهای مذهبی کرد. نخستین اقدام او برای تربیت نیروهای مذهبی کارآمد، تأسیس دبیرستان دین و دانش در ۱۳۳۳ش در قم بود که مدیریت آن را تا ۱۳۴۲ش خود وی برعهده داشت.
مقاله نویسی
در این سالها حوزه علمیه قم فعالیت های فرهنگی جدیدی را برای معرفی اسلام به نسل جوان و تحصیل کردگان دانشگاهی آغاز کرده بود. بهشتی نیز در فعالیت هایی از قبیل انتشار مجله مکتب اسلام و سالنامه و فصلنامه مکتب تشیع حضوری مفید و مؤثر داشت و مقاله مفصلی تحت عنوان «حکومت در اسلام» در نشریه اخیر (۱۳۳۸-۱۳۳۹ش) منتشر ساخت و در جلسات سخنرانی موسوم به «گفتار ماه» نیز که در تهران برای جوانان و دانشجویان تشکیل میشد همراه با روحانیونی چون مرتضی مطهری و آیت الله طالقانی سخنرانی میکرد.
تاسیس مدرسه علمیه حقانی
در همین سالها بهشتی، با طرح اندیشههای نو و افکار اصلاحی و انتقادی خود، درصدد ایجاد تحول و بهبود در حوزه علمیه قم برآمد و علاوه بر تأسیس «کانون اسلامی دانش آموزان و فرهنگیان قم» که زیر نظر محمد مفتح اداره میشد، با همکاری روحانیونی دیگر توانست روش و برنامه درسی جدیدی برای طلاب علوم دینی طراحی کند و با تأسیس مدرسه منتظریه یا مدرسه حقانی آن را به اجرا درآورد.
مبارزه سیاسی
پس از درگذشت آیت الله بروجردی و مرجعیت امام خمینی، فصل جدیدی از تحولات و مبارزات سیاسی در حوزه علمیه قم و محافل مذهبی آغاز شد. بهشتی نیز به این مبارزات پیوست. فعالیتهای وی در واقعه ۲ فروردین ۱۳۴۲ و پانزدهم خرداد همان سال و دستگیری امام خمینی به تفصیل در اسناد سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) آمده است.
عضویت در هیئت مؤتلفه
هنگامی که تشکلی از چند هیئت مذهبی به نام هیئت های مؤتلفه اسلامی برای پشتیبانی از نهضت امام خمینی به وجود آمد، بهشتی از روحانیونی بود که از سوی امام خمینی برای نظارت بر کار این تشکل و کمک به آنها تعیین شد. با گسترش فعالیتهای سیاسی و فکری بهشتی در قم، ساواک او را مجبور به ترک این شهر کرد و وزارت آموزش و پرورش وی را موقتاً منتظر خدمت نمود. با عزیمت به تهران، میدان گستردهتری برای فعالیت در اختیار بهشتی قرار گرفت، اما توقف وی در این شهر چندان طولانی نشد.
سفر به آلمان
در ۱۳۴۳ش، آیت الله سید محمد هادی میلانی که از مراجع تقلید و مقیم مشهد بود از بهشتی خواست که در اجابت درخواست مسلمانان و ایرانیان مقیم هامبورگ، به آلمان عزیمت کند و اداره مرکز اسلامی هامبورگ را بر عهده گیرد. آیت الله سید احمد خوانساری نیز بر ضرورت این سفر تأکید داشت. با سفر بهشتی به اروپا، که به علت مخالفتهای ساواک خالی از دشواری نیز نبود، افق تازهای در برابر ذهن پویا و نوگرای بهشتی گشوده شد.
اقامت وی در آلمان پنج سال طول کشید. در این مدت، وی علاوه بر تصدی امور دینی ایرانیان و سایر مسلمانان مقیم هامبورگ و آلمان و بعضی کشورهای دیگر اروپایی، توانست با کمک عدهای از دانشجویان متدین ایرانی، «اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان» را ایجاد کند و دانشجویان مبارزی را که به علت اعتقادات مذهبی با تشکیلاتی مانند کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و سازمانهای مشابه آن رابطهای نداشتند در این اتحادیه گرد آورد. بهشتی در معرفی اسلام به اروپاییان نیز قدمهای مؤثری برداشت و با تسلط یافتن بر زبان آلمانی در کنار زبان انگلیسی با افکار متفکران و فیلسوفان غربی آشنا شد. در همین سالها به حج رفت (۱۳۴۵ش) و با امام خمینی نیز در عراق ملاقات کرد (۱۳۴۸ش). گزارشهای ساواک نشان میدهد که این سازمان به شدت مراقب و نگران فعالیتهای وی در این دوره بوده است.
بازگشت به ایران
بهشتی در ۱۳۴۹ش، از آلمان به ایران آمد و ساواک مانع بازگشت وی به آلمان شد. در فاصله سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۶ش، بهشتی در تهران و قم به فعالیتهای علمی و آموزشی و اداره جلسات آموزشی و تبلیغی برای طلاب و جوانان دانشگاهی پرداخت و افکار خود را از این طریق در جامعه ترویج کرد.
از جمله فعالیتهای مهم وی در این دوره، حضور مؤثر در بخش برنامهریزی درس تعلیمات دینی وزارت آموزش و پرورش و مشارکت با روحانیون دیگر مانند شهید دکتر محمد جواد باهنر، علی گلزاده غفوری و سید رضا برقعی در تألیف کتابهای درس دینی و قرآن مدارس سراسر کشور بود. این کتابها در آشنایی وسیع جوانان آن دوره با اسلام و ایجاد زمینههای اعتقادی برای انقلاب اسلامی در ذهن آنان مؤثر بود. در ۱۳۵۴ش، ساواک او را دستگیر و مدت کوتاهی زندانی کرد.
جامعه روحانیت مبارز تهران
با اوج گیری مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی در ۱۳۵۶ش، فعالیتهای بهشتی رنگ سیاسی بیشتری گرفت و توان و تجربه وی در سازماندهی، مدیریت و جذب نیروهای متعهد به ظهور رسید. از جمله نخستین اقدامات وی همکاری در ایجاد تشکلی به نام «جامعه روحانیت مبارز تهران» در پاییز ۱۳۵۷ش بود که خود نیز در هسته مرکزی آن عضویت داشت.
شورای انقلاب
اندکی بعد «شورای انقلاب» به دستور امام خمینی تشکیل شد و بهشتی در شمار نخستین کسانی بود که امام خمینی او را به عضویت این شورا انتخاب کرد.
در پاییز و زمستان ۱۳۵۷ش بهشتی نقش بسیار مؤثری در هدایت و سازماندهی مبارزات اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی داشت و فعالیتها و روابط او با دیگران در این ایام به شدت تحت مراقبت ساواک بود.وی در برگزاری راهپیمایی معروف تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷ش در تهران و شهرستانها فعال بود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، بهشتی همراه با سید علی خامنهای، موسوی اردبیلی، هاشمی رفسنجانی و شهید باهنر تأسیس «حزب جمهوری اسلامی» را اعلام داشت کهاندیشه آن از مدتی پیش در ذهن او و یارانش جوانه زده بود. این حزب مورد استقبال عموم مردم انقلابی و متدین قرار گرفت و بهشتی که دبیرکل حزب بود، آن را کانون فعالیتهای سیاسی و انقلابی خود قرار داد و به گفته آیت الله خامنهای «در لحظه لحظه عمر پرماجرای این حزب از همه اخلاص و حلم و حکمت و درایت و هوش خدادادی برای رسیدن به آرمانهای حزب که همان هدفهای انقلاب اسلامی است بهره میگرفت».
مشارکت در تدوین قانون اساسی
بهشتی در برگزاری انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی و تدوین قانون اساسی نقشی مؤثری داشت. او که خود در آن مجلس به نمایندگی از مردم تهران عضویت داشت، از سوی نمایندگان به عنوان نایب رئیس آن مجلس انتخاب گردید و عملاً اداره آن را بر عهده گرفت و در تنظیم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و تصویب آن تلاش و تأثیر بسیار داشت.
رئیس دیوان عالی کشور
در ۱۳۵۸ش امام خمینی او را به ریاست دیوانعالی کشور انتخاب کرد؛ وی وظیفه «ایجاد تشکیلات نوین قضایی بر اساس تعالیم مقدس اسلام… و تدوین لوایح قضایی جدید جمهوری اسلامی ایران» را برعهده گرفت.
نقش موثر در شکلگیری نظام جمهوری اسلامی
بهشتی در دوران نسبتاً کوتاه میان پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان شهادت، با اندیشه و تلاش بیوقفه درصدد تنظیم و تدوین پشتوانههای نظری و قانونی برای نظام جمهوری اسلامی ایران و نیز تشکیل و تأسیس ارکان اصلی حکومت اسلامی بود. در این مدت میباید او را از معروفترین چهرههای معتقد و مدافع اندیشههای امام خمینی دانست.
وی تحقق اسلام را در جامعه در گرو تحقق مفاهیم بنیادینی از قبیل استقلال، عدالت، آزادی و مشارکت مردم در امور سیاسی و فعالیتهای اقتصادی میدانست. داشتن چنین بینشی سبب شده بود تا بر قطع تسلط بیگانگان از کشور و لزوم استقرار و استقلال قوه قضاییه و تعدیل ثروت در جامعه از طریق گسترش مالکیتهای تعاونی و تقویت شرکتهای تعاونی و اهمیت فعالیتهای سیاسی در قالب احزاب و همفکری در قالب شوراها تأکید بلیغ داشته باشد.
بهشتی در جذب نیروهای جوان به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و تشویق آنان به سازندگی کشور توانایی قابل ملاحظهای داشت و از این راه به «کادرسازی» برای جمهوری اسلامی ایران میپرداخت. «جهاد سازندگی» و نهادهای مشابه آن، به همین جهت، از پشتیبانی و مدیریت وی بهرهمند میشدند.
بهشتی در کنار آگاهی از معارف اسلامی، با وجوهی از اندیشههای غربی نیز آشنایی داشت و سخنوری توانا و نویسندهای خوش قلم بود. او صاحب چهرهای جذاب و قامتی بلند و حسن خلقی آمیخته با رأفت و مهربانی و دارای سعه صدر و انصاف و برخوردار از صبر و متانت بود. روحیهای با نشاط و امیدوار داشت و در نظم و انضباط و مدیریت نمونه بود و به برگزاری نماز در اول وقت تقید خاصی داشت.
مجموعه این امتیازات، همانطور که او را در مرکز توجه توده مردم متدین و عموم نیروهای طرفدار انقلاب اسلامی قرار داده بود، وی را آماج دشمنیها و تهمتهای همه اشخاص و گروههایی ساخت که او را مانعی بر سر راه خود میدیدند. دامنه گسترده دشمنی و مخالفت با وی و کثرت تهمتهایی که بر او، مخصوصاً پس از پیروزی انقلاب، وارد شد و صبر و سکوت وی در برابر این دشمنیها حیرتآور است.
شهادت
بهشتی ۷ تیر سال ۱۳۶۰ شمسی، در دفتر حزب جمهوری اسلامی همراه با عدهای از همفکرانش بر اثر انفجار بمب به شهادت رسید. مسئولیت این بمب گذاری را سازمان تروریستی موسوم به مجاهدین خلق بر عهده گرفت. در اعلامیه امام خمینی به مناسبت شهادت بهشتی و یاران او آمده است: «بهشتی… مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود».
۲۰ کلیدواژه شهید بهشتی، در قامت یک نظریه پرداز و مجتهد روشنفکر
- حسن رحیم پور ازغذی
* نسلها عوض میشوند ولی خطوربطها، صورتمسئلهها و دعواها همانهاست. حدود ۲۰ کدواژه از بعضی مواضع شهید بهشتی را علامت زدم، همه مستند به سخنان او و کتابهایی است که دفتر نشر آثار ایشان منتشر کرده است. من خواهش میکنم به این ۲۰ کدواژه دقت بفرمائید که من عمداً آنهایی را انتخاب کردم که همین الآن در حکومت بر سرشان اختلافنظر داریم. کدواژه اول این است که ما در جامعه اکثریت هستیم اما داخل حکومت اقلیت هستیم. میگوید حواستان باشد ما باید بهشدت به هم نزدیکتر شویم، نه نزدیک بلکه پیوسته شویم. ما در سازمانهای حاکمیتی و ساختارهای دولتی در اقلیت هستیم؛ تعارف نمیکنیم. ما اگر نتوانیم ساختارها را انقلابی کنیم بعد از یک مدتی خود ما و شما که در این وزارتخانهها هستیم یا حذف یا هضم میشویم.
* یک آدم انقلابی تکیده لاغر حزباللهی سال شصتی یکمرتبه در دهه ۸۰ و ۹۰ یک آدم چاق مرفه متمکن با حفظ ظواهر شد که اگر آن زمان بود قطعاً جلوی امثال بهشتی و این شهدا میایستاد. اگر او نمیایستاد اینها جلویشان میایستادند. کدواژه دوم میگوید که ما به شرطی ماندنی خواهیم بود که به مردم خدمت کنیم. تنها کسی که میتواند ما، این انقلاب و این نگاه انقلابی را داخل حکومت نگه دارد مردم اند و مردم فقط کسانی را حفظ میکنند که به آنها خدمت کنند. ایشان میگوید من این را پراگماتیسمی، منفعتطلبانه و قدرت محورانه طرح نمیکنم. این سنت الهی است که خدای متعال در قرآن میفرماید «ما ینفع الناس فیمکث فی الارض». آنچه به بشریت خدمت کند و به مردم نفع برساند آن میماند.
* کدواژه دیگرش این است که میگوید شما که در حکومت در اقلیت هستید، چون ما نه دنبال ثروت ایم و نه دنبال قدرت و مقام بلکه دنبال خدمت و عدالت هستیم. ما قرار نیست که همین تعداد بمانیم. باید در حکومت به اکثریت برسیم منتهی به شرطی که در جامعه و مردم به اقلیت نرسیم. یعنی بدون اینکه مردم را از دست بدهیم باید در حکومت و نهادهای حکومتی نیروهای صالح انقلابی تقویت شوند. میگوید بنا را بر جاذبه باید بگذاریم نه دافعه، اما نیروی مؤمن انقلابی بدون دافعه نمیشود. ما هم «مرگ بر»، هم «درود بر» داریم. اما مرگ بر چه و درود بر چه؟ ما مرگ بر همه بهجز خودمان نداریم. درود بر همه هم نداریم.
* کدواژه دیگرش انضباط تشکیلاتی است. میگوید تشکیلات بچه مسلمانان ها کم انضباط هستند و برخیها که میخواهند منظم باشند نظم فرعونی را با نظم الهی اشتباه میگیرند. نظم فرعونی مثل هیتلر و استالین است. همهچیز منظم، دقیق، پولادین و آهنین است ولی بر اساس تفرعن، تکبر و تحقیر انسانها. اما میگوید نظم الهی سازنده است. همه برادر، اما همهچیز منضبط و یک نیروی بزرگ تشکیل میدهیم. استعدادهای جدید را شناسایی کنید و بشناسید. به بچههای انجمنهای اسلامی و انقلابی میگوید حتماً مطالعات متراکم داشته باشید؛ هم مطالعات فنی و تخصصی برای آن کاری که میکنید که کارایی و کاردانی داشته باشید و هم مطالعات اسلامی. میگوید ضربه دیگری که من میترسم و احتمال میدهم در آینده در حوزه نظام سازی بخوریم کمسوادی نیروهای انقلاب است.
* در باب شیوه برخورد با دشمن و مخالف، میگوید ما کوبنده عمل میکنیم ولی کوبنده به مفهوم توهین، تحقیر، فحاشی و دیکتاتوری نیست. قاطع هستیم اما متکبر نباید باشیم. میگوید بعضیها بین قاطعیت و تکبر اشتباه میکنند. میخواهند متواضع باشند ضعیف و ضعیفالنفس میشوند. میخواهند انقلابی و محکم باشند دیکتاتور، متکبر و خودبزرگبین میشوند. ما باید انقلابی باشیم اما خودبزرگبین نباشیم. میگوید من به شما نیروهای انقلاب توصیه میکنم جلسات انتقاد از خود بگذارند. ببینید شهید بهشتی چه موقع این حرفها را میزند. آن وقتی که از زمین و آسمان دارند به او فحش میدهند. هدف و سیبل اصلی بهشتی بود.
* آن زمان به هیچکس بهاندازه ایشان حمله نمیشد. نه به رهبری، نه به مرحوم آقای هاشمی، حتی به اعضای شورای رهبری حزب مرحوم آقای موسوی اردبیلی و دیگران. ایشان هدف اصلی بود. یادتان است آن زمان این آدمی که اینقدر منطقی، روشنفکر با سعهصدر، اندیشمند، صاحبنظر و انتقادپذیر بود چه صفاتی را نسبت میدادند. به او ایدئولوگ فلانژیستها یا تئوریسین فاشیستها، رهبر فکری جناح راست افراطی، نظریهپرداز خشونت، رهبر چماق داران و متفکر جبهه ارتجاع میگفتند. اینها کمترین تعابیری بود که درباره بهشتی به کار میرفت. شهید بهشتی به نیروهای خودی و انقلابی میگوید انتقاد از خویشتن انجام دهید. میگوید من نمیدانم شما هیچوقت دورهم جمع میشوید بگویید که این هفته نقایص کار من اینها بود؟ «المؤمن مرآت المؤمن».
* شهید بهشتی میگوید من به شما بچهها میگویم مؤمن مأیوس نمیشود. ما با امید کامل به آینده جلو میرویم. هیچکس حق ندارد ناامید شود. «لا ییأس من روح الله الا القوم الکافرون» قرآن میفرماید فقط کسانی از خدا و رحمت خدا مأیوس میشوند که کافر هستند. «لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم» این فرمان خداوند است. به آنچه از دست میدهید و شکستهایی که میخورید مأیوس نشوید و به آنچه به دست میآورید مغرور نشوید. با دمتان گردو نشکنید. «تلک ایام نداولها بین الناس» خداوند در قرآن میفرماید اصلاً قرار نیست همیشه وضعیت یکجور بماند. یک روز شما پایین هستید یک روز بالا میآیید فردا دوباره پایین میروید یکی دیگر بالا میآید. این سنت خداوند در تاریخ و برای آزمون ماست.
* میگوید که ۲ دیدگاه در حکومت و بین نیروهای انقلابی و مذهبی داریم: یک عده میگویند انقلاب تمام شده است همه چیز روتین سراغ زندگی خود برویم انقلاب را تحویل عدهای دهیم رسید بگیریم و برویم. به مردم بگویید به خانههایتان بروید به مسئولین هم بگوییم انقلاب دیگر تمام شد از این به بعد میخواهیم حکومت کنیم. رهبری در بیانیه گام دوم تعبیر خیلی مهمی آنجا کرد که یک عده میگویند نظام منهای انقلاب، یک عده صحبت انقلاب بدون نظام میکنند هر دو اشتباه است. ما اصلاً انقلاب کردیم که نظام بسازیم. آنجا رهبری تعبیر مهمی داشت که شعار ما نظام انقلابی است.
* بهشتی میگوید ما تنها تصمیمگیرنده نیستیم، تصمیم گیر اصلی مردم و امت هستند و امام بدون امت هیچ تصمیمی نمیگیرد. ما واقعاً معتقدیم مردم در رهبری این انقلاب سهیم و شریک هستند. محال است که امام برخلاف حقوق، منافع و حتی نظر امت دستوری دهد. امام حتماً مصالح و نظر امت را در نظر میگیرد. بعضی تیپها از این نوع رهبری تعجب میکنند چون نمیتوانند پیوند امام و امت را درک کنند و به این روش هرجومرج میگویند. آنها میگویند شما مدام دنبال هرجومرج و کارهای هیئتی هستید. میگویم اینها هرجومرج نیست، این نظم انقلابی و مردمی است. یک نظمی غیرقابل فهم برای فرهنگ مغرب زمین و غربزدگانش در ایران. میگوید همه حکومتها حتی انقلابهای که پیروز میشوند به مردم میگویند کار خود را کردید دنبال کار خود بروید حرفی نباشد. انقلاب فرانسه و روسیه این کار را کردند. اما بهشتی میگوید ما به شما میگوییم مردم! بهدقت ما مسئولین را زیر ذرهبین بگذارید.
* بهشتی میگوید من اعلام میکنم ما این سیستم اداری و بوروکراسی حاکم بر کشور را قبول نداریم. این نظام بوروکراسی و دیوانسالاری ضدانقلاب است؛ نه آدمهایش، خود سیستم. چون برای حل مشکلات مردم بنا نشده است. برای حاکمیت غرب و استبداد بر کشور طراحی شده است. ما این سیستم را قبول نداریم که از بالا دستور بدهند بدون نظرخواهی، مشورت پذیری و انتقاد خواهی و از پایین هم تملق بالاییها را میگویند. میگوید ما این سیستم مدیریت حکومتی از بالا تحکم و از پایین تملق را قبول نداریم. کار اصلی در این مملکت واژگون کردن کل این سیستم است.
* بهشتی میگوید مردم ۳ دسته هستند؛ الآن هم اینطور است: یک گروه سرپا مؤمن به انقلاب و رهبری. گروه دوم نه موافق رهبری و انقلاب هستند نه مخالف، دارند زندگی شان را میکنند. گروه سوم به هر دلیل علیه انقلاب و امام اهل خصومت و توطئه هستند و دشمن اند. با گروه سوم قاطعانه و با قهر انقلابی برخورد خواهیم کرد یعنی کسانی که دشمن هستند. ابتدا نصیحتشان میکنیم و از آنها میخواهیم در ارزیابیشان در مورد امام و انقلاب تجدیدنظر کنند. اگر از قانون اطاعت نکردند با آنها برخورد خواهیم کرد. اما دسته دوم که بخش مهمی از جامعه هستند و امروز به آنها قشر خاکستری میگویند که نه ضدانقلاب و نه انقلابی هستند نه حزباللهی نه لامذهب نه ضد نظام هستند. میگوید ما باید به آنها خدمت کنیم و درعینحال باید آنها را هدایت کنیم. اینها نیاز به هدایت و خدمت دارند. منتهی هدایت بدون خدمت، جواب نمیدهد.
* قضیه گروگانها و آمریکا بود شرمندهها از بهشتی سؤال میکنند گروگانها و جاسوسان آمریکایی را گرفتیم برای ما بد نمیشود؟ یکوقت در افکار عمومی دنیا محکوم نشویم؟ بهشتی میگوید ما باید آمریکا را در سطح جهان از طریق همین گروگانها و جاسوسان محاکمه کنیم. ما باید یک حرکت تهاجمی داشته باشیم و آمریکا را در سطح جهان محاکمه کنیم. این یک زمینه خوبی برای محاکمه ایالات متحده به خاطر سیاستهایش در ایران، خاورمیانه، کل جهان اسلام و جهان است. ما زیر بار فشار نمیرویم. آمریکا باید بداند هیچ اقدام اقتصادی، نظامی، تحریم و تهدید به جنگ ما را از این هدف باز نخواهد داشت.
* از او سؤال میکنند با روسیه، چین و شرق و دیگران چه؟ به آنها باج میدهید؟ از همان اول انقلاب که این مصاحبه برای آن زمان است بهشتی میگوید از این تحریمها نترسید. اینها که فکر میکنند تحریمها برای هستهای است یا بعد از گرفتن لانه جاسوسی تحریم شدیم، خیر. اینها از قبل بود. منتهی فیلترش را بالا و پایین کشیدند. اتفاقاً در ۳ مرحله تهدیدها، تحریمها و توهینها در این ۴۰ سال به اوج رسید. درست ۳ مرحلهای بود که اینطرف کوتاه آمدند و تملق گفتند. همان ۳ باری که کسانی عقبنشینی کردند همان ۳ بار تحریمها بیشتر شد. یکبار دهه ۷۰ بود بعد از جنگ و بعد از امام که صحبت تنشزدایی با آمریکا و غرب و شرق و اینها بود.
* البته نمیگویم نیت شان بد بود خیر نیت شان خوب بود ولی همان موقع رئیسجمهور ما را، مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی را اعلام کردند که اگر پایش را از ایران بیرون بگذارد پلیس بینالملل باید او را بگیرد. یعنی زمانی بود که مرحوم آقای هاشمی، اگر از کشور بیرون میرفت طبق قوانین بینالملل غربیها میتوانستند او را بگیرند و بازداشتش کنند. دور دوم زمان آخر دهه ۷۰ بود. زمان آقای خاتمی بود که گفتند مرگ بر آمریکا و صدور انقلاب تمام شد این برای زمان امام بود. ما از این به بعد گفتوگوی تمدنها و گفت و گوی فرهنگی (با سازمان سیا و پنتاگون و اینها) بکنیم شما هم تحریمها را بردارید. درست در همان زمان آمریکا و بوش اعلام کرد که ایران محور شرارت است و تحریمهایش را بیشتر کرد و حتی تهدید حمله به ایران کرد.
* بار سوم الآن است. شما در این ۲ سال دیدید که بیشترین عقبنشینی در برابر آمریکا و غرب در تمام این ۴۰ سال، در این ۲، ۳ سال اخیر شد. کل هستهای را تعطیل کردیم هر چه گفتند قبول کردند ۱۵۰، ۱۱۰ % تعهدات را ایران پیش پیش عمل کرد. آنها تا الآن ۱۰ % تعهدات شان را هم عمل نکردند بعد هم تحریمها را برگردانند. تحریم و توهینهایی که الآن به ما میشود در تمام این ۴۰ سال بیسابقه است. با وجود عقبنشینیهایی که در سیاست خارجی و مسائل هستهای کردیم که در تمام این ۴۰ سال بیسابقه بود. هرچه بیشتر عقب میرویم بیشتر جلو میآیند. بیشتر توهین و تحریم میگویند. هوشمندی بهشتی را آن موقع ببینید که چه میگوید. میگوید من اعلام میکنم اگر ما موفقیت هم میخواهیم باید حمله کنیم. نمیگوید حقانیت، میگوید موفقیت. جدا از حقانیت اگر میخواهید پیروز شویم نباید در برابر آمریکا دفاع کنیم، ما طلبکاریم بدهکار نیستیم. ما فقط باید حمله کنیم. منظورم حمله نظامی نیست یعنی گفتمان هجوم و گفتمان طلبکار نه بدهکار.
* راجع به چین، روسیه و شرق میگوید ما از همه فرصتها علیه آمریکا و غرب استفاده میکنیم اما شیوه ما موازنه منفی است، یعنی نه شرقی نه غربی. چون یکزمانی یک تزی در کشور بود تحت عنوان موازنه مثبت. در زمان قاجار که میگفتند هم به شرق و هم به غرب باج دهیم تا دوتایی طمع کنند سر ما دعوایشان شود و یکی بر ما مسلط نباشد. در برابر اینها مرحوم آیتالله مدرس آمد فرمود که این سیاست یعنی چه؟ موازنه بله ولی موازنه منفی. یعنی نه به تو و نه به تو باج نمیدهیم. همین شعار نه شرقی نه غربی ادامه این بود. موازنه منفی یعنی این. بهشتی میگوید ما سیاست موازنه منفی را پیش میبریم. از او میپرسند شما دارید به سمت کشورهای سوسیالیستی، چپ و شرقی میروید؟ میگوید ما به سمت هیچکس نمیرویم و به هیچ قدرت خارجی بها نمیدهیم اما با همه کشورهایی که به استقلال و حقوق ملت و شرف ما احترام بگذارند و با فرهنگ و مکتب ما درگیر نشوند رابطه سالم و عادلانه خواهیم داشت.
* میپرسند آقای بهشتی این تحریم اقتصادی که شروع شده، غرب و آمریکا شما را تحریم کردند، اگر این عملی شود کشور فلج میشود و اقتصاد کشور نابود میشود. آقای بهشتی میگوید ما اگر راه خود را درست بشناسیم و به وظیفه خود درست عمل کنیم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. امام گفت از دشمن نترسید از خودتان برسید. بهشتی میگوید به نظر من اگر راه را درست بشناسیم و جلو برویم هیچ صدمهای نمیخوریم. مشکلات خواهیم داشت ولی شکست نخواهیم خورد. چون ملتی که به این مبارزه پر اجر دست میزند حتماً خودش را برای تهدیدها و مشکلات آماده کرده است.
* از بهشتی میپرسند اختلافنظر در حکومت بین مسئولین است. رئیسجمهور بنیصدر یکچیز میگوید شما یکچیز میگویید مدام باهم دعوا میکنید، در سطح جامعه درست است؟ آقای بهشتی میگوید اختلافنظر چیز خوبی است اختلاف عمل چیز بدی است. ما باید اختلافنظر داشته باشیم بحث هم میکنیم ولی سیستم حکومتی هستیم هر قوه از سه قوه نباید به یک سمت بروند. هر سه قوه باید به یک سمت عمل کنند. از او میپرسند دیروز آقای بنیصدر سخنرانی کردند که مردم، من میخواهم مشکلات شما را حل کنم عدهای نمیگذارند کار کنم مانع من میشوند. آقای بهشتی میگوید بنده به ملت عرض کنم ملت شریف ایران! این آقای رئیسجمهور (بنیصدر) و هر فرد دیگری از مقامات اگر بخواهند طبق قانون اساسی عمل کنند هیچ مانعی در برابرشان نیست و همه هم به آنها کمک خواهیم کرد. اما اگر بخواهند خلاف قانون اساسی و خلاف نظر امام حرکت کنند همه جلویشان خواهیم ایستاد.
* سوال میکنند اگر آقای بنیصدر سلسله موانعی که در اجرای اصول به نظر خود تشخیص میدهد آن را به مردم بگوید که شما از قانون اساسی تخلف میکنید ناراحت میشوید؟ آقای بهشتی میگوید خیر، ایشان نظرش را بگوید ولی ما هم میگوییم. همه بگوییم مردم قضاوت کنند چه کسانی دارند از قانون اساسی عبور میکنند. سوال میکنند در سخنرانی ۱۷ شهریور رئیسجمهور گفت مجری قانون اساسی من هستم اینها نمیگذارند من آن را اجرا کنم. بهشتی میگوید من دیشب توضیح دادم این مشکل کجاست. ایشان اسم ببرد مانع کجاست؟ چه کسی مانع ایشان است؟ چرا کلی و مبهم میگوید و افکار عمومی را به تردید میاندازد. ایشان صاف بگوید چه کسی چه چیزی کجا نمیگذارند که شما به قانون اساسی عمل کنید؟
* تمام اختیارات و کل بودجه مملکت و عزل و نصبها دست ایشان است. به وظایف حداقلی خود عمل نمیکند مدام میگوید اینها نمیگذارند. اگر در تفسیر قانون اساسی اختلاف داریم خب شورای نگهبان باید تفسیر کند. اگر در هماهنگی قوا اختلاف است نظر امام حجت است. اما متأسفانه یک مشکلی است. آقای بنیصدر فکر میکند چون من رأی آوردم و شخص دوم مملکت هستم، ۲ قوه دیگر هم باید خودشان را با من هماهنگ کنند. بهشتی میگوید ما چنین چیزی در قانون اساسی نداریم. ما هر ۳ باید با هم و زیر نظر امام هماهنگ باشیم. قرار نیست ۲ قوه دیگر خودشان را با این قوه هماهنگ کنند این خلاف قانون اساسی است. البته ما کوتاه آمدیم باز هم کوتاه میآییم.
* از بهشتی سؤال میکنند خبر داشتید سفارت انگلیس در تهران تعطیل شد و انگلستان گفته سفارت ما در تهران امنیت ندارد؟ آیا شما بهعنوان رئیس شورای عالی قضایی برای امنیت سفارتخانه انگلیس و سایر سفارتخانهها تصمیمی دارید؟ آقای بهشتی میگوید دولتی که خودش علیه ملت ایران است یعنی انگلیسها، بهتر است نمایندگانش اینجا نباشد. یا اصلاً سفارتش را جمع کند و برود. میگوید ملت ما چه خاطره خوبی از انگلیسها دارند؟ دولتی که همیشه با ملت ایران طرف بوده، بهتر است نمایندگانش اینجا نباشد. آمریکا هم دهها سال دشمن این مردم بود. ملت، نمایندگان آمریکا و انگلیس را تحمل نخواهند کرد. ببینید صریح موضع میگیرد. هر کشوری با ملت ما روش خصومتآمیز داشته باشد این ملت اگر زنده است چنین موضعی در برابر آنها خواهد گرفت.
* برخی میگویند با صدام آتشبس دهیم بعد مذاکره کنیم. آقای بهشتی میگوید این خیانت به ملت ایران و به کشور است. تا دشمن در خاک ماست، آتشبس نخواهیم داد. مذاکره و آتشبس بعد از بیرون رفتن است. نمیشود کشور ما را اشغال کنند همینجا باشند بعد بگوییم آتشبس و مذاکره! آقای بهشتی میگوید من تعجب میکنم که یک عده دیگر میجنگند و یک عده دیگری اینجا میگویند خسته شدند. آنها میجنگند شما خسته شده اید؟! بعد میگوید اگر الآن آتشبس بدهیم خون تمام این بچهها را فروختیم.
* آقای بهشتی میگوید برخی دولتها از موضع مطبوعات و گروههای داخل کشور و گاهی صداوسیمای ما گله کردند نسبت به مواضع سیاسی که داخل کشور علیه برخی حکومتها گرفته میشود و علیه آنها شعار میدهند؛ از جمله برخی کشورهای همسایه. به من گفتند به اینها بگویید ساکت شوند و دشمنسازی نکنند. بهشتی میگوید من به آن دولتها گفتم وظیفه شما است که با دلایل کافی نویسندگان و مردم ما را قانع کنید که آنچه آنها مینویسند درست نیست. اینها میگویند شما آمریکایی، صهیونیست، خائن و دیکتاتور هستید خب شما ثابت کنید نیستید. من به اینها بگویم شما این حرفها را نزنید. اگر بعد به شما تهمت زدند ما خودمان اینجا در دادگاه محاکمه میکنیم اما اگر حرف حساب میزنند که شما دولت اسلامی و مردمی نیستید و وابسته، دیکتاتور و فاسد هستید بروید خودتان را اصلاح کنید. به بهشتی میگویند آیا این با قواعد دیپلماسی سازگار است؟ میگوید بله سازگار است.
* بهشتی میگوید من این را صریحاً بگویم انقلاب اسلامی، یک انقلاب محدود در ایران نیست. انقلاب ما، جهانی است و ما با همه کشورها کار داریم. توهین و دخالت و سلطهجویی هم نمیکنیم اما از مظلوم در سراسر جهان دفاع میکنیم. ما ناسیونالیست نیستیم. ما خواستار روابط برادرانه با همه ملتهای مسلمان هستیم و انقلاب ما میخواهد و میکوشد به تمام مسلمانان جهان خودش را معرفی کند. این جواب غیر دیپلماتیک آقای بهشتی به اینها است. میگوید ما بر سر نهضتهای آزادیبخش با هیچکس معامله نمیکنیم. ما کمک به آزاد شدن همه انسانها و ملتهای زیر سلطه را وظیفه و تکلیف شرعی میدانیم اما اینکه تا چه حد موفق به انجام این تکلیف شویم، در حد مقدورات و امکانات ملت و دولتمان است.
* راجع به قراردادهای خارجی هم بحث قرارداد ایران ناسیونال با شرکت تالبوت بوده است. الآن هم ما این مسئله را داریم. مقدار زیادی قرارداد بینالمللی و توافقات را در این ۴، ۵ سال تصویب کردند. نه در مجلس آوردند، آن چیزی که فرهنگی بود در شورای انقلاب فرهنگی نبردند، بعضیها را خودشان تصویب و بیسروصدا اجرا کردند. نمیگویم قصد خیانت و … بوده ولی حواسمان باشد. طبق آمار برخی از دوستانی که تحقیق کردند بیشترین قراردادهای بینالمللی در این چند سال در ایران امضاء شد که از مجاری قانونی عبور نکرده است. آن موقع در مورد قراردادی از شهید بهشتی میپرسند. گفتند برای جلوگیری از بیکاری هزاران کارگر این قرارداد با شرکت فرانسوی یا… بسته شده است، میگوید اصل ما در تمام قراردادهای خارجی (اقتصادی، فرهنگی یا…) این است دقت در همه قراردادهای خارجی.
*میگوید ما قرارداد و روابط خارجی را نفی نمیکنیم اما در برابر فشار هیچکس تسلیم نمیشویم. حقوق و مصالح این ملت و ارزشهای مکتب برای ما خط قرمز است. مهم این است هم در مقام امضاء و هم اجرای قرارداد باید مراقب بود. برخی از قراردادها موقع امضایش مشکل ندارد کلیات است، موقع اجرایش رهایش میکنیم و سوءاستفاده میشود. ما هم در موقع امضا هم در مقام اجرا باید مراقب باشیم اشتباه و خطا یا خیانتی پیش نیاید. سفارتخانههای همه جهان باید امنیت کامل داشته باشند اما در برابر سلطه، قراردادهای خائنانه و تحمیلی هم در مقام امضاء و هم اجرا محکم خواهیم ایستاد و نظارت خواهیم کرد. حالا فهمیدید برای چه بهشتی را کشتند؟ این آدم را باید کشت یا نباید کشت؟ باید کشت!